آفرینی اسلام1
- آفرینی اسلام1
امروز: شنبه 15 آبان 1395
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
بلوک کد اختصاصی
دسته: علوم انسانی
بازدید: 19 بار
فرمت فایل: docx
حجم فایل: 21 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 1آفرینی اسلام1
قیمت فایل فقط 2,500 تومان
فروشگاه فایل تمدن آفرینی اسلام(1) ساختمان عقیدتی حکومت اسلامی کتاب: مجموعه مقالات آیت الله شهید صدر ترجمه: اکبر ثبوت به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر حکومت اسلامى را گاهى به عنوان یک «ضرورت دینى» مورد بررسى قرار مىدهیم که فرمان خدا را روى زمین بر پا مىدارد، و نقش انسان را در جانشین خدا شدن تحقق مىبخشد، و گاهى نیز با این که در پرتو همین حقیقت به بررسى آن مىپردازیم، ولى انگیزههاى بزرگ تمدن آفرین، و قدرتهاى سترگ آن را در نظر مىگیریم که - با داشتن آن - از هر گونه تجربه اجتماعى دیگر متمایز مىگردد. ما در این دفتر، موضوع اخیر را به گفتگو مىگذاریم تا به روشنى دانسته شود که حکومت اسلامى نه تنها یک ضرورت دینى، که - گذشته از آن - براى تمدن نیز یک ضرورت است، زیرا یگانه راهى است که مىتواند استعدادهاى انسان را در جهان اسلام شکوفا سازد و او را تا جایگاه طبیعىاش - که پایگاه والاى تمدن انسانى باشد - بالا ببرد و از پراکندگىها و عقب ماندگىها و تباهىهاى رنگارنگى که دچار آن است رهائى بخشد. این حقیقت را در گفتار آینده - در هنگام طرح مشخصات حکومت اسلامى - و در لابلاى بحث از دو موضوع اساسى روشن خواهیم کرد: 1) ساختمان عقیدتىاى که حکومت اسلامى را تمایز مىبخشد. 2) ساختمان عقیدتى و روحى فرد مسلمان به گونهاى که امروزه واقعیت جهان اسلامى نشان دهنده آن است. ساختمان عقیدتى حکومت اسلامى ساختمان عقیدتى حکومت و هدف آن در سیر خویش: هر کس در راهى گام مىنهد، هدفى دارد، و هر حرکتى در جهان مدنیت روى دهد، براى مقصودى، و خود در جهت تحقق آن است. و هر گام در راه نهادنى و حرکتى - که هفدار است - نیروى تهاجمى و سوختخود را از همان هدفى مىگیرد که به سوى آن گام بر مىدارد و در جهت تحقق آن حرکت مىکند. پس هدف، تحقق یافتحرکت را جذب مىکند تا - با پایان یافتن هدف خود - به سکون مبدل شود. براى نمونه: کسى را در نظر بگیرید که براى رسیدن به یک مرتبه علمى و یک دانشنامه و گواهى معینى، کوشش فراوان مىنماید. مىبینید گویا آتشى در دل او بر افروختهاند که پیوسته روشن است و او را به محقق ساختن همان هدفى وادار مىکند که براى حصول آن، تلاش مىنماید. ولى چون به هدف دستیافت آن شعله خاموش مىشود و حرکت پایان مىپذیرد و دیگر دلیلى براى بقاى آن نمىماند تا وقتى هدفى تازه به میان آید. این موضوع در مورد جامعهها نیز درست است، زیرا آنها هر گاه در حرکت تمدن آفرین خود هدفى بزرگتر را بر گزینند، مىتوانند به سیر خود ادامه دهند، و با روشن ماندن آتش هدف براى روزگارى درازتر، وادار مىشوند گامهاى بیشترى بر دارند. ولى اگر هدف محدود باشد حرکت نیز محدود خواهد بود و - پس از تحقق هدف محدود - نیروى دگرگونسازى و آفرینشگرى، قدرت خود را بر پایدارى از دست مىدهد. در این جا مکتب ما دیگرى تاریخى با دشوارىاى روبرو مىشود که از پندارهایش درباره دگرگونىهاى جامعه بشر بر طبق قوانین دیالکتیک سرچشمه مىگیرد، زیرا هدفى که مارکسیسم - برى حرکت تاریخ و سیر انسان - ضرورى مىشمارد، برداشتن موانع اجتماعى است از سر راه رشد نیروهاى تولید، و ابزار تولید، که این هم با نابود ساختن الکیتخصوصى و بر پا کردن جامعه کمونیستى امکان دارد، پس اگر هدف نهائى از سیر انسان را بدین گونه بشناسیم، باید معقد باشیم که در لحظهاى که جامعه کمونیستى برپا شد، دیگر تحول به نهایت رسیده جاى خود را به سکون مىدهد و حرکت منتفى مىگردد. اگر ما هدف حرکت دهنده جامعه و سازنده تاریخ را عبارت بدانیم از: «آزاد کردن ابزار تولید از بندهائى که دست و پاى آن را - در هنگام توزیع - مىبندد» در این هنگام پس از آزاد شدن آن، حرکت تاریخ پایان مىیابد و همه استعدادهاى دگرگونسازى و آفرینندگى - که در انسان هست - خشک مىشود. به راستى یگانه هدفى که حرارت و روشنائى را در وجود انسان پایدار مىدارد و پویائى تمدن را تضمین مىکند تا بشر بتواند به سیر خود ادامه دهد، همان هدفى است که انسان پیوسته براى نزدیک شدن به آن بکوشد و هر چه به آن نزدیک شود، کرانههاى تازه و دیدگاههاى کشف نشدهاى در برابر چشمانش آشکار گردد که شعله موجود در دل او را نیرومندتر سازد و بر توانائى و نشاط او در تکاپو و دگرگونسازى و آفرینندگى بیافزاید. این جا نقش حکومت اسلامى مطرح مىشود که «الله» راهدف و سر منزلى براى سیر و مسیر انسانیت قرار مىدهد و صفات و خوىهاى خدا را، همچون نشانههائى براى این هدف بزرگ مىشمارد. دادگرى، دانش، توانائى، نیرومندى، مهربانى و بخشندگى بر روى هم تشکیل دهنده هدف مسیرى است که اجتماع شایسته انسانى در پیش گرفته و هر یک گامى که به این هدف نزدیک شود، و هر اندازه از آن برایش محقق گردد، دیدگاههاى فراخترى در برابرش گشوده مىشود و آتش شوق و اراده او - براى پایدارى در راه - افزایش مىیابد زیرا انسان محدود نمىتواند به «الله» که مطلق و نامتناهى است برسد، ولى در راه خود به سوى او، هر چه گامهاى بیشترى بردارد به جاهاى تازهاى راهنمائى مىشود و راه، او را به افزودن بر کوشش خویش وا مىدارد: والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا «و کسانى که در راه ما مجاهده کردند، البته ما راههاى خود را بدیشان خواهیم نمود». از این جا برمىآید که انسان حکومت اسلامى، که در آغاز تاریخ این ملت به راه افتاده تا از انو تاریخ را بسازد، در طول مدتى که هدف حقیقى او «الله» - خداى برتر - بود شعله شوق در دلش خاموش نشد، بلکه از عدل مطلق - که این هدف بزرگ، تجسم بخش آن است - یارى مىگرفت و گیر و دار پایان ناپذیر خود و حرکت متوقف ناشدنىاش را - در جهت ضدیت با بیداد ستمگران و سرکشى گردنکشان - رهبرى کرد و آن هم نه تنها در شهر خود و در منطقه ویژه خود و میان افراد ملتخویش - بلکه در همه گوشه و کنار جهان - «خسرو» - باآن همه گردنکشىاش - چون از «عبادة بن صامت» به تمسخر پرسید: «چه انگیزهاى مسلمانان را به اندیشه نبرد با دستگاه امپراطورى او وا داشته است؟ «تکان خورد که پاسخ شنید: «سپاه مسلمانان براى آزاد کردن ستمدیدگان آمده است.» و این یعنى: عدل مطلق، پایان نیافتنى است و هدف مطلق، پیوسته مىتواند مردم را به حرکت درآورد و نیرو ببخشد: قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی و لو جئنا بمثله مددا «بگو اگر آب دریا مرکب شود تا کلمات پروردگارم را بنگارد، آب دریا پایان خواهد یافت، پیش از آن که کلمات پروردگارم پایان یابد هرچند دریائى دیگر. - همانند آن را نیز - براى کمک بیاوریم. پس ساخت عقیدتى حکومت اسلامى که بر بنیاد ایمان به خدا و صفات او استوار است و هدف از سیر و غایت . مقصود از حرکت تمدن ساز و شایسته بر روى زمین را الله مىداند همان یگانه ساخت عقیدتىاى است که انسان را در حرکت تمدن ساز خود یارى مىدهد و براى این منظور سوخت ونیروئى پایان ناپذیر دراختیار او مىگذارد. به همین جهت اسلام نمىپذیرد که - به هیچ روى - هدفهاى نسبى و مرحلهاى را به جاى هدف مطلق قرار دهند. زیرا این امر از تداوم حرکت جلوگیرى مىنماید و نمىگذارد که در مرحله بعدى از هدف نسبى فراتر برویم. مثلا مسلمان در همان هنگام که در شهر یا کشور خود - یا میان فرزندان ملتش - در برابر ستم ایستادگى مىنماید ولى اینست مر او را نسبت به ستمهاى دیگرى که گردنکشان بر روى زمین مىکنند بىتوجه نمىنماید و برانداختن این ستم ویژه را هدف آخرین و مطلق براى خود نمىانگارد زیرا چنین کارى - به صورت ضمنى - صحه نهادن بر ستم هائى است که در گوشه و کنار جهان جریان دارد. مسلمان در برابر ستمى که در محیط خود مىبیند از این روى ایستادگى مىنماید که ستمى است از یک انسان درحق انسان دیگرى که برادر اوست و همین یک عامل کافى است که مسلمان وارد شود همان نقش عباده بن صامت را بازى کند که -همراه برادرانش - از جزیرة العرب به راه افتاد تا برزگران ستمدیده را در دورترین شهرهاى ایران آزاد کند. اخلاق در ساخت عقیدتى حکومت و آزاد کردن انسان از چسبیدگى به دنیا: برپا داشتن دادگرى و درستى و هموار کردن سختىها بر خویش - براى یک سازندگى شایسته - ینازمند انگیزههائى است که از آگاهى اسنان به مسئولیتخویش و از احساس وضیفه سرچشمه مىگیرد و این انگیزهها پیوسته با پرتگاهى روبرو است که از پدید آمدن یا پرورش یافتن آن جلوگیرى مىنماید و این پرتگاه همان چسبندگى به دنیا و پیرایههاى آن است و دلبستگى به زندگى بر روى این زمین - به هر صورتى باشد - زیرا این چسبندگى و دلبستگى در بسیارى از اوقات انسان را از حرکت باز مىدارد و از سهیمشدن او در امر سازندگى شایسته ممانعت مىکند چون مشارکت در هرگونه سازندگى بزرگ همراه است به بسیارى کوششها گذشتها فداکارىهاى گوناگون آزادیدن در راه انجام وظیفه و هموار کردن شجاعانه محرومیتها برخویش به خاطر خوشبختى و آسایش جامعه انسانى... و کسى که به پیرایههاى جهان چسبیده و به شاخههاى زندگى زمینى وابسته است نمىتواند از این نعمتها کم بها دست بکشد و از مقاصد ناچیز روزانهاش روى برتابد و به سوى مقصد بزرگ که سازندگى است رو بیاورد پس براى این که استعدادهاى هر فردى براى سازندگى بزرگ بسیجشود بایستى ساخت عقیدتىاى همراه با اخلاقى ویژه در کار باشد تا به هر فرد پرورشى دهد که خود را نه بنده دنیا و مملوک نعمتهاى آن بلکه آقاى دنیا و مالک آن نعمتها ببیند و چشمان خود را به سوى زندگىاى فراختر و غنىتر از زندگى زمینى بدوزد. و مطمئن باشد که فدا کردن هر چیزى بر روى زمین آماده سازى است براى زیدگى دیگرى که خدا براى بندگان پرهیزگارش قرار داده است. این ساخت عقیدتى که حکومت اسلامى داراى آن است در تعلیمات قرآن گرامى و اسلام - که نشانههاى کلى اخلاق را مشخص کرده - بیان گردیده: یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون. اى کسانى که ایمان آوردهاید! دارائىها و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نسازد. و و اعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنة. بدانید که دارائىها و فرزندان شما فتنه و ابتلائى بیش نیست. و پیامبر بزرگ (ص) گفت: هر کس شب را به روز برساند و بالاترین تصمیم و غصه او به دنیا باشد هیچ پیوندى با خدا ندارد. و هم گفت: دوست داشتن دنیا آغاز و سر هر گناهى است. پس وابستگى به جهان و چسبیدگى به آن بنیاد هرگونه کجروى است. و سرگرم شدن به تصمیمها و غصههاى آن رها کردن نقش جانشینى رهنمایانه خدا بر روى زمین شمرده مىشود. و شناورشدن در نعمتها و بازنگرى آن یعنى فراموش کردن یاد خدا و به بازى گرفتن همه ارزشهائى که خداى بزرگ یگانه نمایان مىسازد تا حرکت ما را جهت بدهد و هدف را مرزبندى نماید و انسان را با آسمان پیوند بزند. اسلام براى این که وابستگى سرسخت به دنیا و غصههاى مربوط به آن را از فرد مسلمان بگیرد براى دنیا به همان اندازه طبیعىاش ارزش قائل شده است. اگر دنیا را همچون هدفى تلقى نائیم که با آخرت - یعنى با فعالیتسازندگى بزرگى که آخرت مردم را به سوى آن مىخواند و تشویق مىکند. - ناسازگار باشد. در آن حال از شکل یک پرورشگاه درآمده و سرزمینى براى بازیگرى و تبهکارى مىشود. انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد. جز این نیست که زندگى دنیا بازگیرى است و سرگرمى و زیور و پیرایه و خودستائى با یکدیگر و حرص در افزودن دارائىها و فرزندان. و زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضة و الخیل المسومة و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیاة الدنیا و الله عند حسن المآب. جلوهگر شده است براى مردمان دوستىخواستنىها - از زبان و فرزندان و همیانهاى زر و سیم و اسبهاى با نشان نیکو و چارپایان و کشتزارها - این است کالاى زندگى جهان و بازگشتگان نیکو نزد خداوند است. ولى اگر دنیا را راهى براى رسیدن به آخرت تلقى کنیم یعنى آن را افزارى بدانیم که انسان در سایه نیکوئىهایش هستى راستین خود و وابستگىاش به خداوند و کوشش پیوستهاش را براى نزدک شدن به مطلق و لایتنهاهى - در راه فعالیتهاى سازنده و آفرینشگر و نوآور - پرورش دهد آرى اگر از این دیدگاه بزرگ بنگریم دنیا از صورت صحنه حرص زدن براى جمع ثروت و زیادهروى در آن تبدیل مىشود به میدانى براى سازندگى شایسته و آفرینشگرى پیوسته: وابتغ فیما آتاک الله الدار الآخرة و لا تنس نصیبک من الدنیا و احسن کما احسن الله الیک و لا تبغ الفساد فی الارض ان الله لا یحب المفسدین. با هر چیزى که خداوند به تو داده است بکوش - تا براى خانه آخرت - توشهاى فراهم آرى و بهرهات را از دنیا نیز فراموش مکن و چنان که خواوند به تو نیکوئى نموده نیکوئى، کن و در زمین در پى تبهکارى مباش که خدا تبهکاران را دوست نمىدارد. و در حدیث آمده است: دنیایت را به آخرت خویش بفورش تا هر دو را به چنگ آرى و در هر دو جا سود برى و آخرت خود را به دنیا مفورش که هر دو را زیان خواهى کرد. اسلام نظر خود درباره مقدمه و وسیله بودن دنیا را به صورت یک تصور ذهنى خشک و خالى رها نکرده بلکه آن را با رفتارى که تحققش بخشد پیوند زده و خواسته است که در سطح واقعیتهاى عینى پیاده شود و با نعمتهاى جهان بر بنیاد آن رفتار گردد. اسلام تعبیر عملى براى این نظریه را آماده ساخته و پیامبر مىگوید: افزون طلبىها شما را سرگرم کرد، فرزند آدم مىگوید: دارائى من درائى من مگر تو از دارائى خود به جز آن چه را صدقه مىدهى و باقىاش مىگذارى یا آن را مىخورى و از بین مىبرى یا مىپوشى و کهنه مىنمائى بهره دیگرى هم دارى؟ پس هر انسانى که به نظریه اسلام درباره دنیا ایمان دارد و آن را در رفتار خود مجسم مىنماید حق دارد از نعمتهاى جهان برگیرد و به اندازه نیاز خود از آن چه پاکیزه و شایسته است برخوردار گردد زیرا بنیاد جهان براى پاسخگویى به نیازمندىها نهاده شده - نه براى افزون طلبى و تل انبار کردن زر و سیم - و تا هنگامى که هدف انسان بر او مشتبه نگردد توانائى او به گونهاى مستمر او را بر آن مىدارد که - در راه خود به سوى پروردگارش و براى رسیدن به هدفش - تلاش و کوشش خود را دنبال کند. پس طبیعى است که انسان نیاز خود را از جهان بگیرد. و باقیمانده را براى هدف بزرگ خود قرار بدهد زیرا اگر بینش از نیاز خود چیزى را نگاهداشت جهان که باید براى او وسیله باشد به شکل هدف او دگرگون مىشود و بدین گونه نقش شایستهاى را که خود باید بر روى زمین ایفا کند از دست مىدهد. و این امر - در راه درازى که در پیش دارد - نتایجى به بار مىآورد که موجب کجروىهائى از هدفهاى راه هدایت مىگردد و رنگهاى گوناگون ستم و کجروى و بهرهکشى روى مىنماید و از همین روى است که پیامبر فرمود: هر کس بیش از اندازهاى که براى او کافى است از نعمتهاى جهان برگیرد نادانسته مرگ خود را برگرفته است. با این ساختشایستهاى که یک شهروند در حکومت اسلامى دارد انسان مىتواند از بند پدیدههاى زمین - که او را به حرص وا مىدارد.- آزاد شود و از سر مقاصد و تصمیمات ناچیزى که او را از خدا جدا مىنماید برخیزد و به خاطر مقاصد و تصمیمات سترگ زندگى کند و از این روى با بزرگترین مسئولیتهاى سازندگى با سینهاى گشاده و دلى استوار و جانى نیرومند روبرو مىشود و یک معادله حسابى سودآور برقرار مىبیند که در هیچ تحالتى ازاحوال هیچ جائى براى زیان در آن نیست اى کسانى که ایمان آوردهاید! آیا شما را به تجارتى راهنمائى بکنم که شما را از کیفر آخرت برهاند؟ به خدا و به پیامبرش ایمان بیاورید و - با گذشتن از دارائىها و جانهاى خود - در راه خدا جهاد کنید که اگر بدانید این براى شما بهتر است.
قیمت فایل فقط 2,500 تومان
برچسب ها : آفرینی اسلام1 , آفرینی اسلام1