- مقاله ناصرخسرو قبادیانى
امروز: چهارشنبه 30 تیر 1395
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
بلوک کد اختصاصی
دسته: زبان و ادبیات فارسی
بازدید: 3 بار
فرمت فایل: pdf
حجم فایل: 16 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 28زندگىنامه ابومعین حمیدالدین ناصرخسرو قبادیانى مروزى
قیمت فایل فقط 3,000 تومان
ناصرخسرو قبادیانى(481-394 قمرى) از شاعران برجستهى ایران است که با دانشهاى روزگار خود نیز آشنا بود. او طى سفرى هفت ساله از سرزمینهاى گوناگونى دیدن کرد و گزارش آن را در سفرنامهاى به یادگار گذاشت. در مصر با فرقهى اسماعیلیه آشنا شد و به خدمت خلیفهى فاطمى مصر، المستنصر بالله، رسید. او براى فراخواندن مردم به مذهب اسماعیلى به خراسان بازگشت، اما مردم آنجا چندان از دعوت او خشنود نبودند. به ناچار در سرزمین کوهستانى یمگان در بدخشان گوشهنشین شد و به سرودن شعر و نگارش کتابهایى در زمینهى باورهاى اسماعیلیان پرداخت.
زندگىنامه
ابومعین حمیدالدین ناصرخسرو قبادیانى مروزى، در سال 394 هجرى در روستاى قبادیان مرو، که اکنون در تاجکستان است، دیده به جهان گشود. جوانى را به فراگیرى دانشهاى گوناگون پرداخت و در سایهى هوش سرشار و روح پژوهشگر خویش از دانشهاى دوران خود مانند فلسفه، اخترشناسى، کیهانشناسى، پزشکى، کانىشناسى، هندسهى اقلیدوسى، موسیقى، علوم دینى، نقاشى، سخنورى و ادبیات بهرهها گرفت. خود او در این باره مىگوید:
به هر نوعى که بشنیدم ز دانش نشستم بر در او من مجاور
نماند از هیچگون دانش که من زان نکردم استفادت بیش و کمتر
با این همه، چون ناصرخسرو از خانودهاى برخوردار و دیوانسالار بود، در سالهاى پایانى فرمانروایى سلطان محمود غزنوى به کار دیوانى پرداخت و این کار را تا 43 سالگى در دربار سلطان مسعود غزنوى و دربار ابوسلیمان جغرى بیک داوود بن میکائیل ادامه داد. پیوستن او به دربار سرآغاز کامجویىها، شرابخوارىها و بىخبرىهاى او بود و گاه براى خشنودى درباریان با گفتههاى هزلآلود خود دیگران را به مسخره مىگرفت. خود او پس از آنکه از آن آلودگىها کناره گرفت، خود را به خاطر آن سخنان بیهوده این گونه ملامت مىکند:
اندر محال و هزل زبانت دراز بود و اندر زکات دستت و انگشتکان قصیر
بر هزل کرده وقف زبان فصیح خویش بر شعر صرف کرده دل و خاطر منیر
آن کردى از فساد که گر یادت آیدت رویت سیاه گردد و تیره شود ضمیر
چشمت همیشه مانده به دست توانگران تا اینت پانذ آرد و آن خز و آن حریر
اما همین که به چهال سالگى پا گذاشت کمکم از کردههاى خود پشیمان شد و سرانجام در پى خوابى شگفت بسیار دگرگون شد. خود او سرگذشت آن دگرگونى را در آغاز سفرنامه چنین نوشته است:
"شبى در خواب دیدم که یکى مرا گفتی: چند خواهى خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند. اگر بهوش باشى بهتر است. من جواب گفتم که: حکیمان جز این چیزى نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند. جواب دادی: در بىخودى و بىهوشى راحتى نباشد. حکیم نتوان گفت کسى را که مردم را به بىهوشى رهنمون باشد، بلکه چیزى باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید. گفتم که: من این از کجا آرم؟ گفت: جوینده یابنده باشد. سپس، به سوى قبله اشاره کرد و دیگر سخن نگفت."
هنگاهى که از خواب بیدار شد، آن گفتهها با او بود و بر او اثرى ژرف گذاشت و با خود گفت:" از خواب دوشین بیدار شدم، اکنون باید که از خواب چهلساله نیز بیدار شوم." و چنین اندیشید که همهى کردار خود را دگرگون کند و از آنجا که در خواب او را به سوى قبله نشان داده بودند، بر آن شد که سفرى به مکه داشته باشد و آیینهاى حج را به جا آورد. او سفر خود را در سال 437 هجرى از مرو و با همراهى برادرش ابوسعید و یک غلام هندى آغاز کرد. او از بخشهاى شمالى ایران به سوریه و آسیاى صغیر و سپس فلسطین، مکه، مصر و بار دیگر مکه و مدینه رفت و پس از زیارت خانهى خدا از بخشهاى جنوبى ایران به وطن بازگشت و راهى بلخ شد. پیامد آن سفر هفت ساله و سه هزار فرسنگى براى او دگرگونى فکرى و براى ما سفرنامهى ناصرخسرو است.
قیمت فایل فقط 3,000 تومان
برچسب ها : مقاله ناصرخسرو قبادیانى , ناصرخسرو قبادیانى